انتظار

هیچوقت برای تازه شدن دیر نیست

دعای فرج

 

بسم الله الرحمن الرحیم   

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن 

صلواتک علیه و علی ابائه 

فی هذه الساعة و فی کل ساعة

ولیا و حافظا وقاعدا و ناصرا  

و دلیلا و عینا حتی تسکنه    

ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

برحمتک یا ارحم راحمین

+ نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1398برچسب:فرج,ساعت 14:25 توسط انتظار |

محرم ...

محرم ماه غم نیست

ماه عشق است

محرم محرم درد حسین است ... !

+ نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:محرم,,ساعت 17:41 توسط انتظار |

کربلا ...

 

صحرای کربلا به وسعت تاریخ است

و کار با یک "یا لیتنی کنت معکم " ختم نمی شود ...!

+ نوشته شده در شنبه 2 آذر 1392برچسب:کربلا,,ساعت 18:25 توسط انتظار |

فرات ...

اى آب فرات ازکجا میایى ؟

ناصاف ولى چه با صفا میایى ،

خودرا نرساندى به لب خشکین حسین ،

دیگربه چه رویى به کربلا میایى ... !

+ نوشته شده در چهار شنبه 29 آبان 1392برچسب:فرات,,ساعت 19:22 توسط انتظار |

نتازند ...

اسبهایی بودند

که وقتی نعل تازه خوردند

آرزو کردند کاش بمیرند و نتازند...

+ نوشته شده در سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:نتازند ,,ساعت 11:31 توسط انتظار |

ضریح ...

السلام علیک یا ثارالله

میرسد

روزی که بر ضریحت بوسه خواهم زد...!

+ نوشته شده در جمعه 17 آبان 1392برچسب:ضریح ,,ساعت 23:52 توسط انتظار |

من ...

گاهی احساس می کنم روی دست خـدا مانده ام ،

خسته اش کردم ،

خودش هم نمی داند با من چه کند ...!

+ نوشته شده در شنبه 11 آبان 1392برچسب:من ,,ساعت 17:41 توسط انتظار |

پیرمرد ...

پیرمرد همسایه ما

فقط الزایمر داشت

دیروز

بیخود شلوغش کرده بودند

او فقط یادش رفت از خواب بیدارشود ... !

+ نوشته شده در جمعه 4 آبان 1392برچسب:پیرمرد,,ساعت 13:15 توسط انتظار |

گرگها ...

اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند.

دیگر گوسفند نمی درند.

به نی چوپان دل میسپارند و گریه می کنند ...!

+ نوشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:گرگها,,ساعت 17:8 توسط انتظار |

نیمکت ...

نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ،

زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون ،

ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ،

مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . . . !

+ نوشته شده در دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:نیمکت,,ساعت 19:15 توسط انتظار |

آدمها ...

آدمها فقط آدمند !

نه بیشتر ...!

نه کمتر ...!

اگر کمتر از چیزیکه هستند نگاهشان کنی آنها را شکسته ای !

اگر بیشتر حسابشان کنی ، آنها تو را می شکنند!

بین آدمها فقط باید عاقلانه زندگی کرد نه با احساس ...!

+ نوشته شده در شنبه 27 مهر 1392برچسب:آدمها,,ساعت 12:26 توسط انتظار |

گنجشکها...

دیدن هر بامداد اتفاق ساده ای نیست ! 

خوشایند و تکرار ناپذیر ،

گنجشکها بیخود شلوغش نمی کنند ...!

+ نوشته شده در جمعه 26 مهر 1392برچسب:گنشکها ,,ساعت 22:0 توسط انتظار |

پاییز


 پاییز در راه است ...

فراموش نکن که برگهای پاییزی سرشار از شعور درخت اند ...

و خاطرات سه فصل را بر دوش میکشند ...

آرام قدم بگذار بر چهره ی تکیده ی آنها این برگها حرمت دارند ...

درد پاییز : درد دانستن است ...!


+ نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:پاییز,ساعت 23:5 توسط انتظار |

زمین

 

من به آمار زمین مشکوکم.

اگر این سطح پر از آدم است ،

پس چرا این همه آدم تنهاست ،

بیخودی میگویند که هیچکس تنها نیست ،

چه کسی تنها نیست ،همه از هم دورند ،

همه در جمع ،

ولی تنهایند !

من که در تردیدم ،

تو چطور ؟

+ نوشته شده در چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:زمین ,,ساعت 21:52 توسط انتظار |

هیچ ...

وقتی که هیچ نداری ،

وقتی که دستهایت ،

ویرانه هایی هستند بی هیچ انتظاری ،

حتی بی هیچ حسرتی ،

دیگر چه بیم آن که تو را آفتاب و ماه ننوازند؟

وقتی میعادی نباشد رفتن چرا؟

+ نوشته شده در دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:هیچ ,,ساعت 16:53 توسط انتظار |

ناله یا فریاد ...

نه !

من هرگز نمی نالم !

قرن ها نالیدن بس است !

می خواهم فریاد کنم !

اگر نتوانستم !

سکوت می کنم !

خاموش مردن بهتر از نالیدن است ... !

+ نوشته شده در یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:ناله , فریاد,,ساعت 15:23 توسط انتظار |

آفتاب

 

آفتاب من نه در مشرق است  نه در مغرب ،

در مشرق نیست زیرا سالهاست ،

که از طلوعش گذشته است ،

از افق دور شده است ،

به اوج آسمان آمده است ،

درمغرب نیز نیست ،

او اهل غروب نیست ،

او خورشید بی غروب من است ...!

+ نوشته شده در چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:آفتاب ,,ساعت 17:26 توسط انتظار |

جنون

هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش

چون دوست داشتن اسارت است

و اسارت انسان را به جنون می کشاند

هرگاه کسی را دوست داشتی رهایش کن

اگر به سویت باز نگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است ...

+ نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:جنون , اسارت ,,ساعت 1:25 توسط انتظار |

برمن بتاب

خدایا!

تمام گلهای آفتابگردان فقط یک خورشید دارند

و با نور و مهر یک آفتاب رشد میکنند

کاش تمام اندیشه ها و احساسات من فقظ با مهر تو جان میگرفتند...

بر من بتاب!

 

+ نوشته شده در جمعه 7 تير 1392برچسب:برمن بتاب ,,ساعت 17:59 توسط انتظار |

سنجاقک

 

گاهی یک سنجاقک به تو دل میبندد

و تو هر روز سحر؛

می نشینی لب حوض تا بیاید از راه،

از خم پیچک نیلوفرها روی موهای سرت بنشیند

یا که از قطره آب کف دستت بخورد 

گاه یک سنجاقک همه معنی یک زندگی است...


+ نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:سنجاقک ,,ساعت 11:59 توسط انتظار |

اشتباه

دل    

اتفاقی ترین اشتباه دنیاست  

 

بسته میشود آنجا که نباید و

 

 

کنده میشود از جایی که نباید ...


 

+ نوشته شده در دو شنبه 23 ارديبهشت 1392برچسب:اشتباه ,,ساعت 12:43 توسط انتظار |

انعطاف

 

گاهی همه تکیه گاهایم فرو میریزد

انگاردیگرچیزی برایم باقی نمی ماند

جزاینکه بنشینموازدرختانی که دربرابرباد سرخم میکنند

انعطاف رایاد بگیرم ...

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:انعطاف ,,ساعت 22:22 توسط انتظار |

خدا

آهسته گفت:

خدانگهدارت و در را بست و رفت ...

آدمها چه راحت مسئولیت خودشان را به گردن "خدا" مى اندازند

+ نوشته شده در سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:خدا ,,ساعت 11:12 توسط انتظار |

گندم

 

مترسک گفت:

اى گندم تو شاهد باش مرا براى ترساندن آفریدند

اما من عاشق پرنده اى بودم كه از گرسنگى مرد...

+ نوشته شده در یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:گندم ,,ساعت 20:8 توسط انتظار |

فنجان

خدایا امروز را مهمان من باش!

به یک فنجان قهوه ی تلخ !

وقتش رسیده طعم دنیایت را بدانی ...

+ نوشته شده در چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:فنجان ,,ساعت 15:35 توسط انتظار |

دعا کن

 

خودت را دوست داشته باش !
    برای خودت دعا کن که آرام باشی.
    وقتی توفان می آید تو همچنان آرام باشی
    تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد.

  برای خودت دعا کن
    تا صبور باشی؛
    آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون
    کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
 

    برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی.
    بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری.
    برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی.

    برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛
    چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است.
    ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی.
 

    برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخر راهی را که
    باید بروی خیلی طولانی است. خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی
    در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛ پر از گردنه های حیران
    و سنگلاخ های برف گیر است.

    برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی
    چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن,
    به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است.
    هیچ وقت خودت را به مردن نزن.

    برای خودت دعا کن
    که زنده بمانی .
    زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
    برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت
    بیشتر از چیزی که نیاز داری بخواهی.
    باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد.
    بیداری هایی آمیخته با روشنایی ، صدا ، نور ، حرکت.
    تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی.همیشه سهمت را بخواه.
    و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی
    بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند.
    برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و
    نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند.
    برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد.
    هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها
    بخواه قلبت را معاینه کنند . دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را
    و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!
    اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت
    پنجره وبه آسمان نگاه کنی . آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن .........
    تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود ؛
    آن وقت صدایش کن؛
    به نام صدایش کن ؛
    او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو می پرسد که چه می خواهی ؟؟!
    تو صریح و ساده و رک بگو.
    هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه.
    خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند.
    شادمان باش او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند
    که زنده بمانی . از او کمک بگیر. از او بخواه به تو نفس ،
    عشق....و عشق , بدهد.
    آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده
    که زندگی از این که
    تو زنده هستی به خودش ببالد!
    دیگران را فراموش نکن..برای خودت دعا کن !!!

+ نوشته شده در دو شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:دعاکن ,,ساعت 11:25 توسط انتظار |

دنیا

چه بی تفاوت زندگی میکنند آدم ها ...

بی آنکه بدانند در گوشه ای از دنیا

تمام دنیای کسی شده اند ...

+ نوشته شده در شنبه 31 فروردين 1392برچسب:دنیا ,,ساعت 23:20 توسط انتظار |

کاش

بیاد سردار شهید صداقت و پنج شهید گمنام که تازه تشیع شدن

کاش می شد بچه ها را جمع کرد

سنگر آن روزها را گرم کرد

کاش می شد بار دیگر جبهه رفت

جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت ...

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:کاش ,,ساعت 19:7 توسط انتظار |

ماهی

گاهی دلم آنقدر از زمین میگیرد که میخواهم تا سقف آسمان پرواز کنم و

رویش دراز بکشم !!!

آرام و آسوده

مثل ماهی حوضمان که چند روزیست روی آب است ...

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:ماهی ,,ساعت 18:10 توسط انتظار |

بازگشت

بازگشتی در کار نیست...

یک بار که برود برای همیشه رفته است ...

حتی اگر برگردد ...

دیگر او نیست ...

+ نوشته شده در سه شنبه 21 فروردين 1392برچسب:بازگشت , رفتن ,,ساعت 18:7 توسط انتظار |